از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

۳۰ مطلب در آبان ۱۳۸۹ ثبت شده است

از لحظه ای که بی تو به هم ریخت فال من
اردی جهنمی شده تقویم سال من

شک می کنم به قهوه و راضی نمی شوم
بیرون کنند ساده تو را از خیال من

امشب جنوب غربی چشمان تو عزیز
بارانی است مثل هوای شمال من

"بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش"
این دفعه هم دوباره همین است فال من

حافظ تو و تبانی این فالگیر پیر!
آن هم برای نیت پاک و زلال من؟

من معتقد نمی شوم امشب به فال ها
اردی بهشت تازه ی تقویم سال من!

شعر از ناهید بیدخوری - انتشار در دفتر 11 شعر جوان

پ.ن. این پست مخاطب ندارد. صرفا زبان شعر خیلی قشنگ بود و البته بیت سومش! بهانه است دیگر! گیر نده آقا سید!

۴ نظر چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۹
امیرحسین

سلام
دو تا سؤال داشتم.

میشه کنج حرمت، گوشه قلب من باشه؟
میشه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی؟

منتظرم...

 پ.ن. سؤال را عربی بخوانید لطفا!

 

۷ نظر سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۹
امیرحسین

بعدازظهری گوشیم زنگ زد، اون گوشیم! مثل چند وقت اخیر با اکراه جواب دادم! سلام کردم.
گفت سلام. آقای ...؟ گفتم بفرمایید.
گفت بهمن هستم. آرایشگر. خواستم بگم جام عوض شده. دیدم شمارتون تو دفترچمه گفتم خبر داده باشم از این به بعد خواستی بیای بیا فلان جا.
تشکر کردم!
به روش نیاوردم که دو سالی هست که پیشش نمیرم دیگه از بس که موقع اصلاح حرف می زد و در مورد تمام مسائل دنیا نظر می داد و سوال می پرسید! ولی به این فکر کردم که یعنی واسه بعضی ها دو زار "سود" هم نداریم که لیست شماره هاشون رو یه چک بکنن شاید یه زنگی هم به ما بزنن؟!
(احتمالا این دفعه یه سر بهش بزنم، اگه دو ساعت وقت خالی پیدا کردم البته!)

پ.ن. ندارد! هرچی خودت صلاح می دونی بذار!

۴ نظر دوشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۹
امیرحسین

این به عهده علماء اسلام و محققین و کارشناسان اسلامی است که برای جایگزین کردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام، طرح ها و برنامه های سازنده و دربرگیرنده منافع محرومین و پابرهنه ها را ارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشت به درآورند.

صحیفه نور؛ ج 20، ص 128

پ.ن. دیدن این جملات در اول کتابی که تازه شروع کرده ام به خواندن فقط نوستالژی کتاب های دوران دانش آموزی را نداشت. مهم تر حسی بود که القا کرد این جمله و تصویر همراهش؛ که استاد عزیزم در تمام یک ساعت و نیمی که پرشور و حرارت درباره هارمونیک های کروی و نقش آن ها در محاسبه گرانش زمین و ... صحبت می کرد، عاجز بود از القایش!!

۱ نظر يكشنبه ۹ آبان ۱۳۸۹
امیرحسین

باور نکنید بعد از این باور را
بر باد دهید باقی دفتر را
در عقده ی دستمال بعد از گریه
آتش بزنید شهر بی قیصر را

امید مهدی نژاد

پ.ن۱. این روزها شاید افسوس دانشجویانش که دفتر شعری ندادند به استاد تا برایشان امضا کند و به یادگار خطی برایشان بنویسد دوباره به سراغشان آمده باشد، لااقل آبجی ما که این طور است!
این که قیصر شاعر شعرهای زیادی از آن ها که دوستشان می داری باشد کافی است برای دوست داشتنش! "روز مبادا"، مجموعه "نیلوفرانه"، "بفرمایید فروردین شود..."، "بادا مباد گشت..."، "دردهای من" و چندین شعر دیگر! هرچند
پی نوشت دوم پست قبل هم او را دوست داشتنی تر کرده!
پ.ن۲. وقتی تو نیستی...

* از غزلی از مسعود اردکانی مقدم

مجموعه ای از سروده ها برای مرگ قیصر

۲ نظر جمعه ۷ آبان ۱۳۸۹
امیرحسین

-33-
بسم الله الرحمن الرحیم

أرأیت من اتخذ الهه هواه؟
أفأنت تکون علیه وکیلا؟
*
أم تحسب أن أکثرهم یسمعون أو یعقلون؟
إن هم إالا کالانعام،
بل هم أضل سبیلا...

صدق الله العلی العظیم
فرقان 43و44
دعا کن...

آرشیو قرار شب های جمعه

 

پ.ن. یعنی میشود برای یک بار هم که شده شبکه های ارتباطی با ما سر سازگاری داشته باشند و برسانند به مسافر دیار رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - و ائمه بقیع - علیهم السلام - این قرار شب های جمعه را، شاید یادی هم از این شوره زار کند...

۳ نظر پنجشنبه ۶ آبان ۱۳۸۹
امیرحسین

چو نیلوفر
عاشقانه
چنان می‌پیچم به‌پای تو؛
که سرتا پابشکفد گل ز هر بندم در هوای تو...

به دست یاری
اگر که نگیری تو دست دلم را دگر که بگیرد؟
به آه و زاریاگر نپذیری، شکسته دلم را دگر که پذیرد؟


پ.ن1. تا هشت آبان، سالروز درگذشت قیصر دو سه روزی مانده هنوز! ولی شعر نیلوفرانه اش عجیب در ذهنم وول می خورد این روزها.
پ.ن2. همین که در طول حیاتت "مایه دلخوشی" اش باشی، مرگت "حقیقتا داغدار"ش کند و "از دست دادن "تو برایش "خسارت بار" باشد دنیایی می ارزد! یعنی می ارزیده ای لابد! دنبال درخت رابطه لازم نیست بگردی عزیز!

پ.ن3. روحش شاد. فاتحه!

۳ نظر چهارشنبه ۵ آبان ۱۳۸۹
امیرحسین

خدا می داند که امشب نه حرف خلاقانه ای داشتم برای فرستادن و نه "التماس دعا"ی کلیشه ای، با وجود علم به اثرش، از دهنم بیرون می آمد. این شد که این ها را گفتم و گفتم که: "این رو ولی خوب می دونم که فقیرم، خورد خورد شده این استخوان ها... به یاد این استخوان ها باش فقط! دمی، لحظه ای..."
                    ***
برای این که خودم را در ماجرایی، معرکه ای، اتفاقی، سفری یا هر جایی بتوانم حس کنم همیشه احتیاج به کسی داشته ام تا خودم را در اون قالب قرار بدهم و از اون زاویه نگاه کنم به لحظات و گذرانشان. این بوده که هیج گاه نتوانسته ام خودم رو در استادیوم آزادی حس کنم در حین دربی مثلا!
امسال اما راحت تر نگاه خواهم کرد تصاویر میعادگاه بزرگ توحید رو از رسانه ها. نه این که دنبال پیدا کردنت باشم در میان جمعیت؛ که راحت تر حس می کنم لحظات را... ساده تر همراه می شوم با حاجیان و طواف می کنم و عمره به جا می آرم و منی و عرفات و قربانی و ... می دانم دیگر شریک که خواهم شد با  ده نماز "و واعدنا"ی امسال اگر توفیق دست داد. سهم زیادی نیست از رفاقت، قانعم ولی!
                    ***
خوشحال بودم برای سی و اندی روز غارنشینی ات! خوشحال تر هم شدم از اینکه روزنه ای ارتباط خواهی داشت این روزها البته! که اگر قرار بود این پیوند بگسلاند از خدا، پس چرا بسته شد اصلا! روزنه حلال صاحبش! سهم ما همان قرار شب های جمعه. باید آیه های کوتاه تر رهسپار کنم این هفته ها تا مطمئن تر باشم از رسیدنشان. نرسد هم نقصی نیست! همین قدر که یادت بود قرارها و یادت باشد آن جا، یکفی!
                    ***
این که پرسیدم از آخرین سرزدنت به این مجاز از دنیا، این بود که مطمئن شوم الان که می خوانی، با سرهای تراشیده می خوانی این سطور را. حجک مقبول و سعیک مشکور اخوی!



- پ.ن1. همه این ها برای عزیزی بود. برای روز بازگشتش!
- پ.ن2. وظیفه ما برایشان دعا کردن است لابد، وقتی حضرت صاحب الامر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - برایشان "و بَارِکْ لِلْحُجَّاجِ وَ الزُّوَّارِ فِی الزَّادِ وَ النَّفَقَةِوَ اقْضِ مَا أَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ‏ " می خواند...

۱ نظر دوشنبه ۳ آبان ۱۳۸۹
امیرحسین

عن حسین بن علی -علیهما السلام-

 ایاک و ما تعتذر منه! فان المومن لایسیئ و لا یعتذر، و المنافق کل یوم یسیئ و یعتذر...
 مبادا کاری کنی که ناگزیر شوی عذرخواهی کنی، زیرا مومن نه بد می کند و نه عذر می طلبد.
و منافق هر روز بد می کند و عذر می خواهد.

تحف العقول


پ.ن۱. وجدان شد! سخت است، عجیب...! نصیب گرگ بیابان نشود!
پ.ن۲. خداوند غیور است...

۵ نظر يكشنبه ۲ آبان ۱۳۸۹
امیرحسین



انسان نمی تواند تمام جزئیات و حرکات یک فرد را مورد ارزیابی قرار دهد بنابراین به گونه ای گزینش می نماید. او برخی از کارها یا حرکات را برمی گزیند، ولی این گزینش حالت تصادفی ندارد، بلکه با توجه به نوع علاقه، زمینه، تجربه و نگرش خود حرکات و رفتارهایی را انتخاب می نماید. نوع ادراک او این امکان را به وجود می آورد تا بتواند به سرعت درباره دیگران قضاوت کند ولی همواره این خطر وجود دارد که به گمراهی کشیده شود و تصویری نادرست به دست دهد.
اگر می توانستیم چنین فرض کنیم که افراد از هر نظر مشابه ما هستند، در آن صورت راحت تر می توانستیم درباره آن ها قضاوت کنیم. معمولا ما فرض می کنیم دیگران مشابه ما هستند و پنداشت فرد از دیگران تحت تاثیر چیزی قرار می گیرد که شخص قضاوت کننده یا مشاهده کننده بدان شباهت دارد و نه چیزی که فرد مورد مشاهده به آن شبیه است.

رفتار سازمانی - استیفن پی. رابینز

پ.ن. چند وقتی بود به این موضوع فکر می کردم. راستش اصلا هم تحقیق نکردم وگرنه "آن چه خود داشت" رو دارم از"بیگانه" تمنا می کنم. ولی از باب "ما قال" حرف حساب زده انصافا. وجدانی است!

۱ نظر شنبه ۱ آبان ۱۳۸۹
امیرحسین