باور نکنید بعد از این باور را
بر باد دهید باقی دفتر را
در عقده ی دستمال بعد از گریه
آتش بزنید شهر بی قیصر را
امید مهدی نژاد
پ.ن۱. این روزها شاید افسوس دانشجویانش که دفتر شعری ندادند به استاد تا برایشان امضا کند و به یادگار خطی برایشان بنویسد دوباره به سراغشان آمده باشد، لااقل آبجی ما که این طور است!
این که قیصر شاعر شعرهای زیادی از آن ها که دوستشان می داری باشد کافی است برای دوست داشتنش! "روز مبادا"، مجموعه "نیلوفرانه"، "بفرمایید فروردین شود..."، "بادا مباد گشت..."، "دردهای من" و چندین شعر دیگر! هرچند پی نوشت دوم پست قبل هم او را دوست داشتنی تر کرده!
پ.ن۲. وقتی تو نیستی...
* از غزلی از مسعود اردکانی مقدم
۸۹/۰۸/۰۷
ولى دل به پائیز نسپرده ایم
چو گلدان خالى لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم
گواهى بخواهید، اینک گواه
همین زخم هایى که نشمرده ایم!
دلى سر بلند و سرى سر به زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم
یاد ناصر عبداللهی هم به خیر! خدا بیامرزدش