از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

۱۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۰ ثبت شده است


مَن أَخَذَ بِالتّقوى
عَزَبَت عَنهُ الشّدائِدُ بَعدَ دُنُوّها
و احلَولَت لَهُ الأمورُ بَعدَ مَرارَتِها
و انفَرَجَت عَنهُ الأمواجُ بَعدَ تَراکُمِها …

کسى که تقوا را انتخاب کند،
سختى‏ها از او دور گردند،
تلخى‏ها شیرین،
و فشار مشکلات و ناراحتى‏ها برطرف خواهند شد…

خطبه ۱۹۸

آرشیو قرار شب های جمعه

پ.ن. راه حل...

۵ نظر پنجشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۰
امیرحسین

داستان خیلی ساده شروع می شود. پدر، صبح زود از خانه بیرون میزند، خانه ای خارج تهران. لابد قبل از بیرون آمدن از خانه نگاهی به پسر چهار پنج ماهه اش می کند و شاید بوسه ای پدرانه. صبح زود راه می افتد، چون باید قبل از همه برسد و در را باز کند و فضا را آماده یک روز کاری کند. پدر زود می رسد و کارهایش را مثل هر روز انجام میدهد. بقیه بچه ها هم کم کم از راه می رسند. تقریبا همه آمده اند که تلفن پدر زنگ می خورد...
***
اوایل اردیبهشت بود که پدر –که آن روزها هنوز پدر نشده بود- آمده بود برای استخدام. همین که قرار بود دو-سه هفته بعد پدر شود کافی بود برای همکار شدنمان. دو-سه هفته بعد، یک روز نیامد و فردا با شیرینی آمد. هفته پیش عکس های «عرشیا» را نشان میداد در موبایلش...
***
بعید می دانم عرشیا نیازی به فاتحه خوانی و طلب مغفرت داشته باشد. برای صبر پدر و مادرش دعا می خواهم از شما...

پ.ن. به حق بی بی رباب...برای این شب های مادرش دعا کنیم.

۲ نظر چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۰
امیرحسین

امروز این خانه یک ساله شد! خانه ای که روزگاری "بهانه های هر روز" بود و این روزها "از دیار حبیب". دویست پست در یک سال عدد بالایی است برای یک وبلاگ به گمانم! لایک خور می گوید میانگین تعداد کلمات هر پست هم 112 کلمه است. می کند به عبارتی حدود بیست و دو هزار کلمه. ابایی ندارم از این که بگویم اینجا و این بیست و دو هزار کلمه و این صد و چهل خواننده ی گودری تاثیر زیادی در تغییرات زندگی ام داشته اند. که شاید اتفاقات مهمی از زندگی ام مرتبط شود به همین کلمات و همین آدرس هفت حرفی!
هر چند به همین راحتی که یک سال پیش و پس از پنج سال عدم حضور مجازی اینجا را و نوشتن را شروع کردم، شاید به همین راحتی هم روزی بیایید و بلاگفا این آدرس خالی را پیشنهاد بدهد برای تاسیس وبلاگی جدید.

اگر این جا و این کلمات و این قلم ذره ای...
بی خیال! دعا کنید!

 

منه التوفیق - امیرحسین شیوازاد

۴ نظر سه شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۰
امیرحسین


إنَّ اللَّهَ سُبحانهُ لَم یَلعنِ القَرنَ الماضیَ بینَ أَیدیکُم
إلَّا لِتَرکِهِمُ الأَمرَ بِالمَعرُوفِ وَ النَّهیَ عَنِ المُنکَر

خداى سبحان، مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت
مگر براى ترک امر به معروف، و نهى از منکر…

خطبه 192

آرشیو قرار شب های جمعه

پ.ن. شاید سجاد شاکری(+) من را نشناسد. من هم بیشتر از خود ِ سجاد، برادرش و خانواده محترمش را می­شناسم. آن چیزی که هم برای من مسلّم است و هم برای خیلی های دیگر(...)، پایبندی و استواری سجاد و خانواده اش است بر آرمان های این نظام و انقلاب و ولایت.
حرف زیاد است! زیاده گویی نمی کنم. فقط این که؛
سجاد به پدر شهیدش و شهدا پناه برده از ...
این پناهگاه را دیگر از ما نگیرید! همین!
اللَّهُمَّ إِنَّا نَشکُو إلَیکَ فَقدَ نَبِیِّنا و غَیبَهَ وَلِیِّنا وَ کَثرَهَ عَدُوِّنا وَ قِلَّهَ عَدَدِنا وَ شِدَّهَ الفِتَنِ بِنا وَ تَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا...

۰ نظر پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۰
امیرحسین


لا یَصدُقُ إیمانُ عبدٍ
حتَّى یکون بما فی یَدِ اللَّهِ أَوثَقَ مِنهُ بِما فی یَدِه‏

ایمان بنده‏اى درست نباشد
مگر آنکه اعتماد او به آنچه در دست خداست
بیشتر از آن باشد که در دست اوست...

حکمت 310

آرشیو قرار شب های جمعه

۴ نظر پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۰
امیرحسین


عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم
بودنم را می‌کنم این‌گونه باور بیشتر

مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد
هرکه بامش بیش، برفش... نه! کبوتر، بیشتر

چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است
این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر

ای که راه انداختی امروز و فردای مرا!
چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر

از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت
من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر

از حسین رستمی (غزل کامل+)

پ.ن. بابت همه ی این سفر خدا را شکر می کنم.
یادِ خیلی ها بودم و دعاگو.
مخصوصا اهالی ِ این حوالی ِ مجازی!
 

۸ نظر چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۰
امیرحسین


 همه ی نیروها، همه ی قدرت ها،
در هرجا هستند
محتاج به توجه خاص حضرت رضا سلام الله علیه هستند
حضرت روح الله رحمة الله علیه

 

 نه فقط ما و شما اهل ِ زیارت هستیم
"ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند"...

 بیت از مرتضی حیدری آل کثیر
پ.ن. من نه نیرویی از خودم دارم، نه قدرتی!
ولی عجیب محتاجم...دعایم کنید!

۶ نظر جمعه ۱۱ شهریور ۱۳۹۰
امیرحسین


مَن لَم یُعَن عَلى نَفسِه حَتّى یَکُونَ لَهُ مِنها واعِظٌ و زاجِرٌ،
لَم یَکُن لَهُ مِن غَیرِها لا زاجِرٌ و لا واعِظ...

آنکه خود را یارى نکند و پند دهنده و هشدار دهنده خویش نباشد،
دیگرى هشدار دهنده و پند دهنده او نخواهد بود...

خطبه ۹۰

آرشیو قرار شب های جمعه

۲ نظر پنجشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۰
امیرحسین


الّلـهمّ إنّی أسـئلک
بما تُجیبُنی به حین أسـئَلک
فأجِبنی یـا الله...

خواندن آخرین «أسئلک» دعای سحر، آن هم سحرگاه آخرین روز ماه مبارک، حس دیگری دارد. وقتی قسم می دهیم خدا را به «آن چه که اگر به آن قَسَمش دهیم، اجابتمان می کند». که خدایا! به حقّ آن، قبولمان کن... که انگار واقعاً کم آوردیم...
این یعنی اوج استیصال! ترس از شقاوت، که فرمود «فإنّ الشّقی مَن حُرِمَ غفرانُ اللهِ فی هذا الشَّهرِ العَظیم»

 
پ.ن. بالحُسَــین...

۱ نظر دوشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۰
امیرحسین


هَیهاتَ أَن یَغلِبَنی هَوای و یَقُودَنی جَشَعی إلى تَخَیُّر الأَطعِمَةِ؛
و لَعَلَّ بِالحِجازِ أَو الیَمامَة
مَن لا طَمَعَ لَهُ فی القُرص
و لا عَهدَ لَه بِالشِّبَع‏...


هیهات
که هواى نفس بر من چیره گردد
و حرص و طمع مرا وا دارد که طعامهاى لذیذ بر گزینم؛
در حالى که در «حجاز» یا «یمامه» کسى باشد که:
به قرص نانى نرسد
و یا هرگز شکمى سیر نخورد...

از نامه 45 به عثمان بن حُنَیف

آرشیو قرار شب های جمعه

 

پ.ن. حجاز و یمامة مولا، فرقی با سومالی امروز دارد؟
کسانی که امیدی بر یک قرص نان هم ندارند، چه رسد به روزگار سیری...(+)(
+)(+)

۳ نظر پنجشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۰
امیرحسین