از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

خدا می داند که امشب نه حرف خلاقانه ای داشتم برای فرستادن و نه "التماس دعا"ی کلیشه ای، با وجود علم به اثرش، از دهنم بیرون می آمد. این شد که این ها را گفتم و گفتم که: "این رو ولی خوب می دونم که فقیرم، خورد خورد شده این استخوان ها... به یاد این استخوان ها باش فقط! دمی، لحظه ای..."
                    ***
برای این که خودم را در ماجرایی، معرکه ای، اتفاقی، سفری یا هر جایی بتوانم حس کنم همیشه احتیاج به کسی داشته ام تا خودم را در اون قالب قرار بدهم و از اون زاویه نگاه کنم به لحظات و گذرانشان. این بوده که هیج گاه نتوانسته ام خودم رو در استادیوم آزادی حس کنم در حین دربی مثلا!
امسال اما راحت تر نگاه خواهم کرد تصاویر میعادگاه بزرگ توحید رو از رسانه ها. نه این که دنبال پیدا کردنت باشم در میان جمعیت؛ که راحت تر حس می کنم لحظات را... ساده تر همراه می شوم با حاجیان و طواف می کنم و عمره به جا می آرم و منی و عرفات و قربانی و ... می دانم دیگر شریک که خواهم شد با  ده نماز "و واعدنا"ی امسال اگر توفیق دست داد. سهم زیادی نیست از رفاقت، قانعم ولی!
                    ***
خوشحال بودم برای سی و اندی روز غارنشینی ات! خوشحال تر هم شدم از اینکه روزنه ای ارتباط خواهی داشت این روزها البته! که اگر قرار بود این پیوند بگسلاند از خدا، پس چرا بسته شد اصلا! روزنه حلال صاحبش! سهم ما همان قرار شب های جمعه. باید آیه های کوتاه تر رهسپار کنم این هفته ها تا مطمئن تر باشم از رسیدنشان. نرسد هم نقصی نیست! همین قدر که یادت بود قرارها و یادت باشد آن جا، یکفی!
                    ***
این که پرسیدم از آخرین سرزدنت به این مجاز از دنیا، این بود که مطمئن شوم الان که می خوانی، با سرهای تراشیده می خوانی این سطور را. حجک مقبول و سعیک مشکور اخوی!



- پ.ن1. همه این ها برای عزیزی بود. برای روز بازگشتش!
- پ.ن2. وظیفه ما برایشان دعا کردن است لابد، وقتی حضرت صاحب الامر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - برایشان "و بَارِکْ لِلْحُجَّاجِ وَ الزُّوَّارِ فِی الزَّادِ وَ النَّفَقَةِوَ اقْضِ مَا أَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ‏ " می خواند...

۸۹/۰۸/۰۳
امیرحسین

نظرات  (۱)

باید که از خود رها شوم...
شاید که مُحرمِ حریم ش شوم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی