قدمی نمانده با این پا...
“وصال” یار نه آن می کند که بتوان گفت
خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد که تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز
پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز
بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت که در مقام رضا باش و از قضا مگریزمیان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز...
***
وقتی عازم زیارت شده ای و به روبروی ضریح مبارکش می رسی این پا دیگر پای خودت نیست! تو ایستاده ای و تماشا می کنی و این مسیر برای خودش پیش می رود. معمولا اگر تا آن زمان هم به فکرش نیفتاده باشی کتاب دعایی دست و پا می کنی، هول می شوی از این بی آمادگی و شروع می کنی خواندن زیارت. روبه ضریح و پشت به قبله، پیش تر می روی، نزدیک ضریح می شوی، فشار جمعیت اجازه توقف نمی دهد، دعا می خوانی، بالای سر، پایین پا، دوباره برمی گردی بالای سر، دو رکعتی ادا می کنی با چاشنی یس و الرحمن، دو رکعت هم به نیابت همه عزیزان و آن هایی که التماس دعا گفته اند، زیرچشمی به ضریح نگاه می کنی و مطمئن که می شوی از رعایت آداب زیارت و ادای اعمال منقول، سفره دل را کامل تر باز می کنی... از فاصله ها می نالی، از خودت شکایت می کنی که زیرپا گذاشتی قول و قرارهای سفر قبل را، از گره ها می گویی و...
***
- سخت است نوشتن از آن لحظات. باید دعا کنیم قسمتمان کنند، سربلند! -
***
مثل بیماری که از اتاق عمل تازه بیرون آمده آرام آرام دور می شوی از ضریح. دوره نقاهت را یا در دارالزهد طی می کنی، یا برمی گردی گوهرشاد و تکیه می دهی به دیوار و رو به گنبد، یا سری به بهشت ثامن می زنی و دیداری تازه می کنی با دوستی قدیمی، یا سری به کفترها می زنی، یا سقاخانه... یا هم مثل دیوانه ها دور تا دور حرم شروع می کنی به قدم زدن...
***
خداوند حفظ کند عالمِ عاملِ روشن ضمیرِ شهر ما را، که در زیارتی که قسمت شد چند شبی در رواق کناری مسجد گوهرشاد پای سخنانش بنشینیم هم همان را گفت که همیشه می گوید، وقتی پرسیدند: چه عملی انجام دهیم در جوار حریم رضوی که مقبول تر افتد در آستان حضرت؟ نه ذکری گفت، نه وردی آموزش داد و نه عملی افزود به مفاتیح. بی درنگ گفت: عمل به واجبات و ترک محرمات...
یا اهل التقوی و المغفره! به حق علی ابن موسی الرضا - علیهما السلام - و اجداد و فرزندان بزرگوارش - علیهم السلام - ما را نیز اهل تقوا کن شاید به این طریق گوشه چشمی...
***
به وصالت که مرا طاقت هجران تو نیست
زیارت و شفاعتش نصیب همه خادمان و شیعیان و دوست داران درگاهش باد، ان شاءالله!
پایان یافت، به امید پذیرش...
هفت قدم فاصله - تا راه آهنی
شش قدم فاصله - آهنی دوست داشتنی
پنج قدم فاصله - لحظه دیدار نزدیک است...
چهار قدم فاصله - یا اباالجواد
سه قدم فاصله - بر آستان جانان...
دو قدم فاصله - قطعه ای از بهشتیک قدم فاصله - یک قدم بر سر وجود نهی...