إحذَر أن یَراک اللهُ عند المعصیة،
و یَفقِدَکَ عند طاعَتِه،
فَتَکونَ مِن الخاسرین...
بر حذر باش از آن که خداوند در معصیتی ببیندت،
و از طاعتش غایب بنگرد،
که از زیانکاران خواهی بود...
ح383
سه صلوات تقدیم به رسول اعظم -صلی الله علیه و آله-
إحذَر أن یَراک اللهُ عند المعصیة،
و یَفقِدَکَ عند طاعَتِه،
فَتَکونَ مِن الخاسرین...
بر حذر باش از آن که خداوند در معصیتی ببیندت،
و از طاعتش غایب بنگرد،
که از زیانکاران خواهی بود...
ح383
سه صلوات تقدیم به رسول اعظم -صلی الله علیه و آله-
باید کوچه پس کوچههای ذهن و دلم رو بگردم ببینم تمام این چند ماه که گذشت و خصوصا یک ماه اخیر، غیر این حدود 600 ساعت مطالعه ثبت شده و شش کیلو اضافه وزن و ده پونزده عنوان جدید کتابی که به کتابخانه اضافه شد و شبهایی که دیر خوابیدم و صبح زود بیدار شدم و ابضا شبهایی که زود خوابیدم و صبح دیر بلند شدم!، سفرهایی که نرفتم و ضریحهایی که نبوسیدم و دوستانی که ندیدم و ... این وبلاگ خاک خورده و این گودر 1000+ و این هفتاد هشتاد فالوئر یهویی! و ... چیز دیگری هم داشته یا همه اینها خلاصه میشود در یک عدد سه، دو و یا حتی یک رقمی...؟!
پ.ن. و لا تجعل الدنیا اکبر همنا...
نگارنده سطور این خانه مجازی به مدت ده دوازده روز به غاری پناه خواهد برد برای تتمه روزگار باقی مانده تا آزمون آخر!
محتاج دعای شماست!
قرار شب های جمعه این هفته در اصل پیامکی اش برپاست ان شاالله. برای اینجا هم یا زحمتش بر دوش عزیزی می افتد یا با تاخیر...
نمازجمعه امروز، یاد خاطرات تمام صبحهای سردی بود که مادر دو جفت، و حتی سه جفت جوراب به پایم میکرد و دو تا شلوار! با پوشیدن زیرپوش و پیراهن و لباس کاموایی و کاپشن تقریبا مطمئن میشدی منفذی برای سرما نمانده، البته در منزل! دستکش که جزء اصلی بود و کلاه، از همانهایی از سر داخل میشد و تا گردن پایین میآمد و فقط دو تا چشم بیرون نگاه میداشت و نقابش زود میشکست، آخرین زره مادری بود که با دخترش به قسمت خواهران میرفت، برای پسری که میماند با پدرش در جنگ با سرما!
سرمایی که آن روزها از قنوت دوم به کف پاهایم وارد میشد، همانی است که عید فطر را دوستداشتنی کرده برایم. سرمایی که چند سالی است به پوست کلفت شده کف پای آن پسرک گزندی وارد نمیکند! سرمایی که امروز کمی حس شد، با لرزش دست سجاد در سجدههای نمازجمعه!
۷
قوله علیه السلام:
إِنَّ وَلیَّ محمّدٍ مَن أطاع اللَّهَ وَ إِن بَعُدَت لُحْمَتُه؛
و إِنَّ عدوَّ محمّدٍ مَن عَصَى اللَّهَ وَ إِن قَرُبت قَرابَتُه.
همانا دوست محمد -ص- کسی است که خدا را اطاعت کند،
هرچند پیوندش با او دور باشد؛
و دشمن محمد -ص- کسی است که خدا را نافرمانی کند،
هرچند خویشاوندیاش به او نزدیک باشد.حکمت 96
دعا...
بسم الله
قل:
إِن کُنتُم تُحبّون اللّه؛
فَاتّبعونی یُحببکُم اللّه و یَغفِر لَکُم ذُنوبَکُم
و اللّه غفور رحیم...
- ای پیامبر! - بگو:اگر خدا را دوست مىدارید پس پیروى از من کنید تا خدا نیز شما را دوست بداردو گناهانتان را ببخشاید،
و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است...
* رونوشت به عزاداران!
حس و حال بعد از آخرین امتحان دورهی کارشناسی یک چیزی بود در مایههای آخرین امتحان مقطع راهنمایی و آخرین امتحان نهایی سوم دبیرستان و بعد از کنکور کارشناسی و ... که اگر بخواهم بشمارم این آخرینها را، تمامی ندارند.
وجه مشترک همهی این لحظات، حس "پایان" نیست، این است که بیشتر فکر میکنی به اینکه: "ثم ماذا؟!" انگار مطمئنی که این بار هم آخرین "آخرین" نبوده. وای از لحظهای که مطمئن شوی واقعا به "آخرین" رسیدهای و "قلة الزاد" و ...
پ.ن1. این "مهندس" شدن، شاید بیشتر به این درد بخورد که روی سنگ قبر بنویسند: مرحوم حاج کربلایی مهندس امیرحسین ......، مثل سنگ دوست خدابیامرزمان. شاید دلی بیشتر سوخت!
پ.ن مهمتر از متن: رحم الله امرئ علم من این و فی أین و إلی أین...
۶
شَتّانَ مَا بَیْنَ عَملین:
عَمَلٍ تَذهَبُ لَذَّتُه و تَبقی تَبِعَتُه
و عَمَلٍ تَذهَبُ مَؤونَتُه و یَبقی أجرُه ...
چقدر فاصله است بین دو عمل:
عملی که لذتش میرود و کیفرش میماند،
و عملی که رنجش میرود و پاداش آن باقی میماند...
حکمت۱۲۱
در عرشه سفینهات ای نوح کربلا
جایی برای آدم کشتی شکسته هست...؟