از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

راستش زرشکمان که تمام نشده! ظرف های زعفران هم به لطف خانواده ی بانو همیشه پُرمحتوایند. مشکلی هم از کمبود یا نبود دانه های آلو نداریم. در واقع اصلا یادم نمی آید طی این سه سال آلو یا زعفران یا زرشک برای مصرف خانه خریده باشیم، اگر هم خریده باشیم برای سوغات و هدیه بوده...

مصطفا خیلی وقت است مشهد نبوده، دل همه تنگ شده، دل ما هم تنگ همه شده، اما ایام امتحانات است! خواهر و برادر امتحان دارند. هوا هم که گرم است و مصطفا هم خیلی آرام نمی گیرد و زیاد تحرک دارد ماشاءالله! مشهد هم این ایام شلوغ است و خلوتی های مشهد قسمت این چند سال ما بوده...

***

«آب و رنگ و طعمِ غذا» که بهانه ی رفتن نیست،حال و روز این روزها هم که همه بهانه ی نرفتن شده اند. «آب و رنگ دلمان تمام شده»، دلمان برای آرامش حرم تنگ شده، می شود همین روزهای شلوغ ما را بطلبی؟ دلمان برای وول زدن بین جمعیت زائرانت لک زده...

بی برنامه ما را بطلب!



پ.ن. خیلی اتفاقی این را دوباره دیدم، همین الان (+) همین الان دلم خواست!


۹۴/۰۳/۱۲
امیرحسین

امام رضا

رزق

نظرات  (۱)

قشنگ بود!مخصوصا روزی یهویی ان متن!!!
اقا بطلب.دلم حرم می خواهد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی