از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

از آن جایی که کلی کتاب شعر نخوانده در خانه دارم، وظیفه ی یاد گرفتن مسائل مبتلا به از طریق رساله و استفتائات مرجع تقلید خودم و استفتاء مسائل جدید را دارم (نه سوال کردن همه ی مسائل و خواندن استفتائات همه مسائل همه ی مراجع)، علاقه ای به یادگیری مسائل طب سنتی از افرادی که «حکیم» بودن شان برای من اثبات نشده ندارم، دلیلی برای مباحثه و تبادل نظرات با جمع شلوغی مختلط از آشنایان و ناآشنایان - حتی تحت عنوان رضوان عزیز - نمی بینم، سودی در خواندن پیام های یکی در میان طرفداران این جناح و آن جناح در جمع فارغ التحصیلان دبیرستان م نمی بینم و ... و از همه مهم تر برای وقت، همسر، مصطفا و فکر و ذهن و اعصابم احترام قائلم؛ از تمامی گروه های باقیمانده در تنها شبکه مجازی ارتباطی تلفن همراه م که اعضای ناشناسی برای من دارند خارج می شوم، قربتا الی الله!

کارکرد این شبکه از این به بعد و تا اطلاع ثانوی برای من مدل پیشرفته و اقتصادی پیامک است و بس.



توضیح1. از باب پیشگیری بهتر از درمان، برای کسی که هنوز بیمار نشده؛ یا لااقل حس می کند که خیلی بیماری اش حاد نشده.

توضیح2. حتماً باید اتفاقی افتاده باشد تا عکس العملی نشان دهیم؟! اتفاقی نیفتاده بود، نیاز به سوال و اصرار نیست!

توضیح3. هر کس را نسخه ای است، متناسب با طبع، وضعیت جسمی و روحی، وضعیت خانوادگی و ... من نه طبیبم نه حکیم!

نظرات  (۳)

تو همونی که می دونی که می تونی ...
درستش هم همینه


تکبیر!
تو از دیار حبیبی.. نه از بلاد غریب....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی