این روزها که به بهانه ای خانه نشین شده ام در اکثر ساعات شبانه روز، و من هستم و جزوه ها و کتاب ها و... البته این لپ تاپ!، شاید بیشتر بنویسم! طبیعی هم هست. تنهایی بهانه گبر می کند انسان را!
از روز اول هم قصد بستن فضای نوشته ها و محدود کردن به دایره موضوعی خاصی را نداشته ام. یعنی قصد دارم اینجا فقط از بهانه ها بنویسم و راستش زیاد هم روی این فضا، حساب باز نکرده ام برای اهداف دیگر، هرچند که دوست دارم همین گونه فضا را! یه چیزیه تو مایه های خودم، صبح هایی که وارد حیاط مدرسه می شدم و با همه گپ می زدم، یا روزهایی که وارد دانشگاه می شوم و لابی دانشکده یا لحظاتی که با خودم گرم گپ و گقت می شویم در ابواب مختلف!
خلاصه بر من ببخشایید پرحرفی را و هم چنین این شاخه به آن شاخه پریدن هایم را.
بگذارید به حساب... چه می دونم! شور جوانی! چیزی که دقیقا نمی دونم چیه! یا همیشه داشته ام از کودکی یا هیچ وقت نداشته ام!
علی علی!