ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را
چو بنمودی و بربودی ثبات از عقل و صبر از دل
بباید چاره ای کردن کنون آن ناشکیبا را
مراد ما وصال توست در دنیا و در عقبی
وگرنه بی شما قدری ندارد دین و دنیا را
سعدی علیه الرحمه
پ.ن. درگیر ضمیر "شما" توی اشعار سعدی ام...!
۸۹/۰۸/۲۷
تا حالا جز یه بار، اونم به اشاره کسی، بهش دقت نکرده بودم.