از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...


الّلـهمّ إنّی أسـئلک
بما تُجیبُنی به حین أسـئَلک
فأجِبنی یـا الله...

خواندن آخرین «أسئلک» دعای سحر، آن هم سحرگاه آخرین روز ماه مبارک، حس دیگری دارد. وقتی قسم می دهیم خدا را به «آن چه که اگر به آن قَسَمش دهیم، اجابتمان می کند». که خدایا! به حقّ آن، قبولمان کن... که انگار واقعاً کم آوردیم...
این یعنی اوج استیصال! ترس از شقاوت، که فرمود «فإنّ الشّقی مَن حُرِمَ غفرانُ اللهِ فی هذا الشَّهرِ العَظیم»

 
پ.ن. بالحُسَــین...

۹۰/۰۶/۰۷
امیرحسین

نظرات  (۱)

سلام
و گویا آن جا در اوج شقاوت گیر کرده ام!
این روزهای آخر ما رو از یاد نبر.
یا علی




سلام
تو هم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی