از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

خیلی کوتاه و خلاصه این که؛ در آستانه ی صد روزگی، مصطفا هوشیارتر شده، به صحبت ها و نگاه ها عکس العمل کامل تری نشان می دهد و رفتارش «روز به روز» تغییر می کند. کم کم غلت زدن را شروع کرده و -به ظاهر- کمی زودتر از معمول اولین غلت زدن خود را تجربه کرده و یعنی باید با توکل و صدقه، تدابیر امنیتی بیشتری در نظر بگیریم! واکنش های احساسی اش به ورج و وورجه ها و حرکات پسرعمه ی سه سال و نیمه اش با بقیه افراد متفاوت است؛ گویا برای ارتباط با کودکان، کانال ارتباطی مخصوص به خود را دارد! در همین صد روز دو سفر به پابوس امام رضا علیه السلام رفته و یک سفر به زیارت خواهر حضرت در قم -سلام الله علیها-، دو سفر هم به شمال؛ که با توجه به پراکندگی های امروز و احتمالاً فردای اقوام و آشنایان نسبی و سببی تمرین مناسبی به نظر می رسد! و خیلی حرف های دیگر؛ شاید برای 110 روزگی و آغاز ربیع!


پ.ن. فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین

پ.ن. و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم!

۹۳/۰۹/۲۴
امیرحسین

مصطفای جان

نظرات  (۳)

دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳ ، ۱۰:۲۷ خرید ملک در استانبول

خیلی خوب و عالی بود

آخ عمه فداش بشه که برام درست رنگ زندگی هست..
درست عین طه حالم رو خوب میکنه این کپل خوردنی
اگه قراره اونی که منصب مارکوپولویی امت رو از ما میگیره مصطفا مون باشه، خوش است...
:)


پ.ن:
اون موقع که گفتم اصلا اینو نخونده بودم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی