خیلی کوتاه و خلاصه این که؛ در آستانه ی صد روزگی، مصطفا هوشیارتر شده، به صحبت ها و نگاه ها عکس العمل کامل تری نشان می دهد و رفتارش «روز به روز» تغییر می کند. کم کم غلت زدن را شروع کرده و -به ظاهر- کمی زودتر از معمول اولین غلت زدن خود را تجربه کرده و یعنی باید با توکل و صدقه، تدابیر امنیتی بیشتری در نظر بگیریم! واکنش های احساسی اش به ورج و وورجه ها و حرکات پسرعمه ی سه سال و نیمه اش با بقیه افراد متفاوت است؛ گویا برای ارتباط با کودکان، کانال ارتباطی مخصوص به خود را دارد! در همین صد روز دو سفر به پابوس امام رضا علیه السلام رفته و یک سفر به زیارت خواهر حضرت در قم -سلام الله علیها-، دو سفر هم به شمال؛ که با توجه به پراکندگی های امروز و احتمالاً فردای اقوام و آشنایان نسبی و سببی تمرین مناسبی به نظر می رسد! و خیلی حرف های دیگر؛ شاید برای 110 روزگی و آغاز ربیع!
پ.ن. فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین
پ.ن. و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم!
خیلی خوب و عالی بود