انگار نه فقط آمدن و زیارتتان، که نوشتن برای میلادتان هم لیاقت می خواهد. حتی یاد کردن از خاطرات سفر و اجابتی که یک سال از آن گذشته هم توفیق می خواهد.
نوشتن درباره ی پسر جوان اهل تجریشی که بالای سرم ایستاد و خود را به ضریح چسباند و بلند بلند با شما حرف می زد و با همان تکیه کلام هایش یاد تک تک رفیقانش می کرد و سلام می رساند که هیچ، یاد خاطرات دست چین کردن کاشی های حرم هم لیاقت می خواهد.
دیگر نوشتن و کار برای ویژه نامه سفر کربلای دوستان که بماند!
این روزها آن چه ما نداریم لیاقت است، لیاقت...
پ.ن. شکر خدا را که در پناه حسینم
عالَم از این خوب تر پناه ندارد...
۹۰/۰۴/۱۳
بحر بوییدن عطر گل یاس
عید ت مبارک
اگه ندیدمت قبل رفتن حلال کن
مگه دست خودته؟!
به زور پیدات می کنم!