از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

از آخرین باری که به صرافت "پست نوشتن" برای اینجا افتاده ام لابد خیلی وقت است که می گذرد که یک "پست" هم لابه لای نوشته های صفحه نخست وبلاگ پیدا نمی کنم. هرچه مانده "مناسبت"ی بوده، نه "پست". ـ منتظر گفتن تفاوت این ها نمانید! ـ از خدا که پنهان نیست، از خواننده های این خانه چه پنهان که غیر از اینجا و خانه ی خوش آب و هوای "راز دل" ـ که لینکش آن کنار هست ـ غار کوچکی هم دارم در این دنیای بی در و پیکر مجازی. روز اولی که آن جا را انتخاب کردم برای نوشتن، شاید هدفم فقط داشتن "بک آپ" بود به همراه تاریخ و مرتب و منظم در جایی غیر از هاردِ لپ تاپ. کم کم دو سه خواننده ی مخصوص هم پیدا کرد و اواخر پست ها شدند رمزدار و برای یک خواننده خاص! الآن آن جا هم چند هفته ای هست که خاک خورده مانده...
به گذشته که نگاه می کنم، خیلی دور نیست. از شهریور 89 تا امروز آن قدری نمی گذرد که یادم نیاید اینجا اوایل "بهانه های هر روز" بود، برای روزهایی که بیشتر خانه نشین بودم و پای دفتر و کتاب کنکور ارشد. بعد از کنکور تغییر هویت داد و قالب دار شد و شد از دیار حبیب. تغییری که هنوز هم دلیل آن روزه اش را نمی دانم... –نمی دانم؟!...- و گذشت تا امروز.
امروز بعد از مدت ها گوگل ریدر را باز کردم و به شمارنده ای که تا سرِ پا بودن گودر +1000 به خود ندیده بود نگاه کردم. به وبلاگ هایی که روزگاری از دیدن به روز شدنشان حتی ذوق می کردم و امروز ده، بیست پست خاک خورده و بیات شده داشتند! سراغ پلاس که هیچ وقت نتوانستم بروم. این جا و آن جا و غار هم که این طور شده اند! قرار شب های جمعه مان ـ چه صورت پیامکی اش و چه نسخه ی وبلاگی اش ـ چند هفته ای است در انتظار تصمیم موضوع سری جدید است! به کارهایی که دور و برم ریخته نیم نگاهی کردم و تقویمی که تا روز موعود، 17 روز فاصله را نشان می داد. نیم نگاه دیگری به کارهای مانده، نوید از این می داد که آرزوی ثبت اتفاقات و حرف های این روزهای خوب و دوست داشتنی می ماند برای... شاید برای هیچ وقت!

پ.ن. اگر خواستید به صورت مخصوص یاد ما باشید، زمانش روز میلاد رحمة للعالمین است! چشم به راه دعاهایتان هستیم. ان شاءالله در حرم امام رئوف و در لحظه ی مخصوص استجابت دعا، اهالی این جا فراموش نشدنی اند...

۹۰/۱۱/۰۴
امیرحسین

نظرات  (۱۵)

من را هم دعا کنید که حال و هوای این روزهایم نیاز به دعایتان دارد.....

یا حق




محتاجیم
یا علی
چرا یادتان کنیم
تشریفمان را می آوریم
به صرف شیرینی و میوه! البته




نه تو رو خدا! شام تشریف بیارید! جلو در بَده!
:)

شما عجالتا اجازه دیدار بده، بعد!
اینجا حال و هوای خاصی داره




آقایی حاج اکبر!
:)
سلام
به به. مبارک‌ها باشد.
ان‌شاءالله مایه سکینه و مودت و رحمت و هم‌پایی تا بهشت. که وعده حق آیه‌هاست.
با همه آرزوهای خوب.
هدیه مجازی هم قبول هست؟:
http://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=8414




سلام
تبریک و دعاتون ارزشمندترین هدیه است!
ممنون
یرای بزرگواری که کامنت خصوصی گذاشتند و درخواستی کرده اند و هیچ نشانی هم از خودشون نگذاشتند:
با عرض پوزش، نخیر! اگر رضایت بنده اهمیتی داره براتون، بنده رضایت ندارم. دلیلش رو هم اگر خواستید اگر نشونه بذارید می تونم خدمتتون بگم. در همین حد که آدم یادگاری هاش رو به این راحتی نمی بخشه به کسی!
یا علی.
برای چی دعا کنیم؟!؟!؟

شما که سروسامون گرفتین،
اگه قرار بر دعا کردن باشه ، سهم مجردهای بی سر و سامونه !!!!


شما برای سر و سامون گرفتن مجردها دعا کنین !!
چهارشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۰ ، ۰۶:۰۶ آرزومند عاقبت بخیریتان
انشاالله به برکت نظر امام رئوف سعادتمند و سربلند گردید ...




ممنون.
این خط ها را که می خوانم، فقط یادم می ماند که بگویم:
توی همان گودر؛ اینجا هنوز برایم "بهانه های هر روز" است؛ هرچند ظاهرش شکل دیگری گرفته و به دلیلی، از دیار حبیب نام گرفته...
(بماند که حالا میتوانیم خودمان هم دلیل تراشی کنیم)
بعد اینکه:
رفیقِ تازه عقدکرده ام امشب در جواب من که کمی هم به ما وقت بدی، خوشحال میشیم، میگفت اگه بدونی چه روزگارم به هم پیچیده، ان‏شاءالله قسمت خودت شه! خنده م گرفت، این کامنت و‏ب‏گرد ولگرد رو که میبینم یادش میافتم و باز خنده م میگیره....
اخوی! شما برا همین متأهل ها دعا کنه، بازتاب دعاش، پر مجردها رو هم بگیره شاید...
سر آخر اینکه؛
دعاگو خواهیم بود ان‏شاءالله، اما انصافاً شما هم سر عقد، به یاد ما باشید، شنیدیم که میگن از وقت های استجابت دعاست... حالا فکر کن نزد معصوم هم باشی، دیگر چه شود...
خوشبخت شوید الهی




ان شاءالله
ان شاءالله
ان شاءالله
یعنی اگه شب میلاد دعا کنیم مخصوص نیست؟ سحرگاه میلاد چی؟ نمیشه تو بین الطلوعین که ما آخر نفهمیدیم روزه یا شب دعات کنیم که هم روز دعات کرده باشم هم شب؟




بابا! اون موقع زمان عقد ماست!
شما دعا کن، هروقت خواستی دعا کن!
:)
سلام
شاید ی مدت نتونی بنویسی اما بعدها -اگه باشی- نوشتنتم هست!
هر کس هر چی بخواد بخونه میخونه فقط ممکنه نوشته تو نباشه!
همین و
تبریک-عقدت مصادف میلاد حبیبــــ شد!-تبریک و ...




سلام
ممنون!
همین!
سلام . امروز کلی به یادتون بودم . اومدم بازم تبریک بگم . انشالله که خوشبخت شید .




سلام. ما هم!
ممنون، بابت همه چیز
ان شاءالله شما هم
الان مبارک باشه دیگه انشالله . . . لیله‌ی اسری شب وصال محمد !

مبارک پیمانی و مبارک وقتی

خواستم تماس بگیرم گفتم ما که شانس نداریم، خرمگس معرکه می شم .

فی المجلس سوغـــــاتی ( با تشدید ) ما یادت نره

یا علی




بزرگوارید شما استاد!
ممنون و متشکر
ان شاءالله سفر دسته جمعی کربلا با همه دوستان!
مبارکها باشد!
امیدوارم هیچوقت بانو را بی اعتماد به خودتون و زندگی مشترکتون نکنید.
خوشبخت و پیروز باشید.




ممنون
چه دعای ترسناکی! ان شاءالله
هم چنین

جمعه؛ 17 ربیع، به یادتان بودم...
بی انتظار اینکه به یاد باشم حتی...
گرچه شنیده ام که اگر یاد کنی، امکان یاد شدن، بیشتر است.
خوشبخت و سعادتمند شوید الهی.. دنیایی و آخرتی..
:)




ممنون. ما که فراموش نکردیم، چه باور کنید، چه نکنید...
درست شنیده اید!
ان شاءالله، هم چنین
یا علی
سلام برادر
لینک کردم صفحه ی شما رو
جهت نورانیت صفحه ی خودم




سلام برادرم!
بزرگواری شما!
شرمنده ام که این خانه دیواری ندارد برای عکس دوستان!
ان شاءالله خانه ی بعدی مان را متبرک کنیم با گل میخ و نهضت و ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی