از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

مرور که می کنم، می بینم کمتر تبریکی برایم به شیرینی پیامک های تبریک روز معلم به یک "معلم جوان"، آن هم در اولین سال ورود به دانشگاه بوده است. حتی خود تبریک ورود به دانشگاه هم آن قدر جذاب نبود که با دوازده فروردین 86 قیاس کنم.
"معلم" بودن، هرچند که همان روزها هم سخت بود و دور – با شرایطی که می طلبد – اما هیچ گاه آن قدر از دسترس خارج نشد که بتوان فراموشش کرد یا به آن فکر نکرد؛ حتی با یک کلاس هشت نفره!
چه رازی است که در طفولیت خیلی از ما دوست داریم "وقتی بزرگ شدیم" معلم شویم، هیچ وقت نمی دانستم. این روزها اما به دنبال راز دیگری هستم! راز غبطه همان طفل، وقتی بزرگ می شود و معلم نمی شود... مگر یک "پیام بری پاره وفت" چه جذابیتی دارد...؟

* لینک جهت حفظ حق معنوی نامگذار بود!

۹۰/۰۲/۱۱
امیرحسین

نظرات  (۱)

چه کرده با ما همین " پیامبر پاره وقت " ......

خدا حفظشان کند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی