از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...


علم می گوید ماهی به خاطر دور شدن از آب به دلایل طبیعی می میرد. اما هر کس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد تصدیق می­کند که ماهی از بی­آبی به دلیل طبیعی نمی­میرد. ماهی به خاطر بی­آبی خودش را می کشد! خشم... عجز... تنهایی... این­ها لغاتی علمی نیستند. ارمیا ماهی بی­دست و پای حلال گوشتی شده بود روی زمین!

پ.ن. این کلمات یعنی بازگشت تکراری بعد از سفر جهادی! کجایی "مصطفی"...؟

۹۰/۰۱/۰۹
امیرحسین

نظرات  (۹)

سلام
رسیدن به خیر
اولی اش سهم من شد!نظرات را میگویم.....
دلمان لک زده بود برای وبلاگی به نام " ما قل و دل"!!!
تقبل الله
خوش به سعادتت اخوی
یا علی


سلام
البته بعد از نظرات تبلیفاتی که پاک شد!!
ان شاالله
ممنون
ماهی نیاز به آب تازه داره شاید همین دست و پا زدن ماهی کمکی باشه به ورزیده تر شدنش که بتونه توی آبی تازه شنا کنه
هنوز خیلی زوده که ماهی خودش رو بی دست و پا بدونه
ارمیا بدون مصطفی در راه امامش جون داد!
سلام بر آقا امیر حسین

کاش جهادی تموم نمی شد
کاش همیشه تو جهادی میموندیم
این جمله ها رو تو این 2 روز 1000بار به خودم گفتم و ازش گذشتم ولی چه سود
این سفر دومی هست که بعد از برگشتن از اون دلم میگه کاش هنوز بود کاش تموم نمیشد بره
سفر اول کربلا
سفر دوم جهادی
عشق فقط یک کلام ............


سلام
وعده ی ما کربلا ان شاالله...

ان شاالله کله پاچه ایهای کربلا طلبمون رو وصول می کنیم!!
انقدر ننال از این وضعیت. اصلا ماها میریم جهادی که بتونیم بدون آب زندگی کنیم اینجا وسط این تمدن خراب شده. ماها یه عمره که از آب افتادیم بیرون. جهادی که میریم انگار کن که یه مدت انداختنمون تو تنگ بلور. اما جای ما کار ما اینجاست بیرون آب. تا موقعی که یه کربلایی بشه حالا 61 هم نه به همون 5 اش راضی هستیم، شیرجه بزنیم تو حوض نقاشی، بشیم اسم خیابون (البته مال شما که کمتر از اتوبان نیست حکما). پس باید ببینیم وظیفمون چیه الان. ماهیه هم بی خود می کنه بیرون آب شلوغش می کنه، اون توی آب نیست، آب که هست. پاشه بره آب پیدا کنه به جای این بالا پایین پریدن ها. پس پاشو خودت رو جمع کن فرمانده . . .


حرفات همون حرفای توی مسافرته عزیز دل!
ولی چه کنیم که ماهیه این کاره نیست...
آه من قله الزاد...
سلامتی همه وحیدا و ناوحیدا سوت بلبلی بلند بنواز...


آب گل آلود و ماهی و ...؟!!
شما خودت متهمی!
امان از دست شما وبلاگ نویس ها
این حاجی حرفش حقه. وبلاگ مثل یه چاهی می مونه که تهش کلی آدم نشسته باشه. بعضی رفقا واقعا با نیت سر در چاه فرو بردن و در دل گفتن وبلاگ می نویسن اما . . .

با این حال این هم که هر کسی تو این فضا هر حرفی زد رو برچسب وبلاگی بودن و تظاهری بودن بهش بزنیم دور از انصافه. نمونه اش همین حرفی که تو دل امیرحسین ما جا نشده و اومده رو وبلاگ.


آقایی رییس!
خودم و خودت, ایران تک, مهمون من!
وحید جان! فکر کردی تا حالا کسی این حرف رو به حاجی نزده؟
زده. صد بار هم زده. اما نفس حاجی حقه:
امان از دست ما وبلاگ نویس ها
سلام
رسیدن بخیر
عیدتون هم مبارک
ما که خیلی نمی خواییم و نمی تونیم چیزی بفهمیم!

دعا کنید ما هم این چیزها رو حس کنیم.... به زودی انشاالله


سلام
نترس
ما هم نمی فهمیم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی