از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

میان این همه شلوغی، از میز کار گرفته تا صفحه دسکتاپ ویندوز، از لیست کارهایی که باید انجام بدهم و برسانم تا ذهن مشوش پردغدغه ی پرتلاطم، فیلم یاد هندوستان کرده و بعد از عمری همین که نام کاربری و کلمه عبورم یادم مانده، به خودم جایزه دادم و وارد اینجا شدم. البته شاید دلیلش این بود که نام کاربری و کلمه عبور، همان همیشگی بود! قواعد پیچیدگی رمز و استانداردهای حوزه رمز عبور و ...؟ باشد برای روی میز کار و دسکتاپ و لیست مستنداتی که باید برسانم!

مثل همیشه این چند ماه که شلوغ تر بودم از همه ی قبل و پردغدغه تر و متلاطم تر، بیشتر شعر خواندم، بیشتر توییت کردم، بیشتر سراغ خواندن و گوش کردن رفتم (هرچند وقت کم بود)، بیشتر سرم درد کرد برای کارهای جدید و ... بیشتر دلم برای اینجا و نوشتن تنگ شد.

کاش رمقی بود برای مرتب کردن اینجا و نوشتن، اون هم چند روز بعد از 30 سالگی. پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد!

اولین کار فرار از آدرس اینقدر رسمی برای منی که انقدر اهل رسمیت نیستم. خدا بگم چکارت کنه حاج حسین!

۱ نظر يكشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۷
امیرحسین