از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

۲۴ مطلب در آذر ۱۳۸۹ ثبت شده است

چو عقول و افئده را نشد ملکوت سر تو منکشف
زبیان وصف تو هرکسی رقم گمان زده مختلف
همه گفته اند و نگفته شد زکتاب فضل تو یک الف
فصحای دهر به عجز خود ز ادای وصف تو معترف
بلغای عصر به نطق خود شده اند لال تو یا علی
- از شعر فواد کرمانی -
 

 عن ابی جعفر علیه‌السلام قال:

بنی الاسلام علی خمس: الصلوة و الزکوة و الصوم و الحج و الولایة
و لم یناد بشی ء ما نودی بالولایة یوم الغدیر.

امام باقر علیه‌السلام فرمود: اسلام بر پنج پایه استوار شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت
و به هیچ چیز به اندازه آنچه در روز غدیر به ولایت تاکید شده، ندا نشده است.

اصول کافی

۳ نظر چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۸۹
امیرحسین


تو چه بنده ای که خدائیت زخداست منصب و مرتبت؟
رسدت زمایه بندگی که رسی به پایه سلطنت
احدی نیافت ز اولیاء چو تو این شرافت و منزلت
همه خاندان تو در صفت چو تواند مشرق معرفت
شده ختم دوره علم و دین به کمال آل تو یا علی
- از شعر فواد کرمانی -

عن النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله: یقول الله تبارک و تعالی:ولایة علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی
عیون اخبارالرضا - ج۲ باب ۳۸
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 39، چاپ جدید،ص 246، باب 87

۲ نظر چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۸۹
امیرحسین

گاهی که با خودم خلوت می کنم، می نشینم به بررسی "سلسله اگرها"! یعنی یک موضوع، یک نفر، یک اتفاق یا هرچیز دیگر را پایه می گیرم و عقب عقب می روم تا برسم به یک یک نقطه خاص! یا یک نقطه خاص را می گیرم و جلو می آیم تا امروز. این نقطه خاص یک ویژگی بیش تر ندارد، آن هم "بی تاثیری مطلق" من است. جایی که فکرش را هم نمی کردم، یا کاری که هیچ تصمیمی برایش نداشتم، یا کسی که اصلا نمی شناختمش یا...
پیش تر یک بار با عزیزی (ی نکره!) نشستیم و نگاه کردیم به سلسله ای که به وجود نمی آمد اگر بنا بر روال عادی، فلانی قبول می شد در رشته معماری فلان دانشگاه. قبول نشد و پیش رفت و پیش رفتیم تا رسیدیم به حضورمان در آن محل! یعنی شاید اگر طبق روال پیش می رفت، من و او در آن مجموعه، در آن سفر، در آن شهر ننشسته بودیم. و البته به همان علل شاید هم نشسته بودیم!
یا داستان عمره دانشجویی و اشتباهی که انجام شده بود و تغییر کاروان و آشنایان جدید و ...
و نهایت این است که کیش و مات!



پ.ن1. می گفت "توکل" یعنی وکیل گرفتن! وکیل گرفتی هی نمی ری تو کارش دخالت کنی و نظر بدی که! می کنی؟!
پ.ن2. منقول است که: ایمان بنده ای کامل نیست مگر آنچه اعتماد او به آن چه دست خداست بیشتر باشد از اعتمادش به آنچه دست خود اوست...
پ.ن3. پاروتو بزن شما!

بعدالتحریر: قدر مسلم دوستانی که بنده را آشناترند حمل بر اعتقاد به جبر نمی کنند. باقی دوستان هم نکنند لطفا!!

۱ نظر سه شنبه ۲ آذر ۱۳۸۹
امیرحسین

ماهی گیر که تور می اندازد، اگر یک ماهی ریزه هم گیر کند لای چشمه های درشت تور نمی گوید "چون تو آمدی من تورم را بالا نمی کشم" یا بازپرسی نمی کند ازش که "کی به تو گفت گیر کنی؟ این تور برای تو گشاد است"! تورش را انداخته ماهیش را می گیرد.
فقط خود ماهی است که نمی تواند آن لا گیر بدهد خودش را بس که جثه اش کوچک است...
این جثه کوچک را باید چاق کنی...
باید بخوری تا چاق شوی...
این قدر چاق که توی تورش گیر کنی...

باران خلاف نیست - کورش علیانی - نشر مستند

 پ.ن. الهی! انا الفقیر فی غنای. فکیف لا اکون فقیرا فی فقری...؟!

۴ نظر دوشنبه ۱ آذر ۱۳۸۹
امیرحسین