از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

تا امروز دو جلسه هیئت خانوادگی برگزار شده. امروز و در حاشیه ناهار و دورهمی منزل ما کمی گپ زدیم برای نحوه ادامه دار شدن این قرار ماهانه. قراری که امروز حداقل یک مصطفا و یک زینب و یک فاطمه دارد که مجموع سنشان به زحمت به یک سال می رسد و چند زوج تازه تر ازدواج کرده. قراری که شاید روزگاری نقطه اتصال خانواده های بیشتری بشود و محل ارتباط نسل بعد. همه چیز وابسته به تقوا، نیت و اخلاص ماست و کرامت این خاندان...


پ.ن. ان شاءالله جلسه بعد، اولین مجلس ذکر خانه ی ما.

۳ نظر جمعه ۳۰ آبان ۱۳۹۳
امیرحسین

سوال اصلی این روزهای من و بانو:

قبل از آمدن مصطفا چطور روز به شب می رسید؟ چی می کردیم؟


پ.ن. عین این سوال، مسئله همه ی پدر و مادرهای پیش از ما نیز بوده، یعنی لزومی بر اشکال سبک زندگی قبلی نیست! بحث تغییر اولویت هاست، روزی انتخابی بوده و روزی اجباری.

۳ نظر پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۳
امیرحسین
اولین روزهایی که نوید آمدن مصطفا به زندگی ما داده شده بود و درست اولین باری که همراه بانو به پزشک مراجعه کردیم، همان لحظاتی که بانو به مطب مراجعه کرده بود در خیابان ولیعصر قدم می زدم، نرسیده به میدان ونک. اولین لوازم التحریر فروشی که سر راهم بود یک دفتر خوش جنس مستحکم بزرگ خریدم با یک خودکار. همان گوشه ی خیابان و روی سکوی یک زمین خالی، سر کوچه ی هجدهم نشستم و اولین حرف ها را برای فرزندم نوشتم، که هنوز نمی دانستم پسر است یا دختر یا دوقلو یا ... حتی چیزهای خیلی مقدماتی تر از اینها! الان که فکر میکنم یادم نیست که یک نفر با یک موجود منفی نه ماهه چه حرفی می تواند داشته باشد که تا وقتی که هوا تاریک شد نوشتم. همان جا نیت کردم که بنویسیم، زود به زود، هم من و هم مادرش. اما آنقدر روزمرگی ها و پایان نامه و اثاث کشی و تنبلی و ... زورشان چربید که هیچ وقت به هدف تعیین شده نرسیدیم. هرچند می دانم همان چندباری هم که نوشتیم، روزی، روزگار خوشی را برایمان یادآوری خواهد کرد.
حکایت همه ی نوشته های اینجا، یادداشت های باقیمانده از وبلاگ های قدیمی دوران دبیرستان در فایل های کامپیوتر، دفترهای یادداشت روزانه قدیمی، وبلاگ های شخصی قبلی و ... هم همین است. خیلی کم پیش آمده یا خاطرم نیست که از مکتوب کردن چیزی احساس پشیمانی و اتلاف کرده باشم. و بر عکس، مثل الان، از ثبت نشدن خیلی حرف ها احساس ضرر می کنم...

دیروز که فرصت کردم سری به نظرات مطالب قدیمی زدم. لینک ها را باز کردم و از زنده بودن و تک تکشان خوشحال شدم. و افسوس وبلاگی را خوردم که برای من سرشار خاطره بود و سرویس وبلاگدهی تعطیل شده بود!

۲ نظر چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۳
امیرحسین


بسم الله الرحمن الرحیم


الف. بایگانی این خانه - سمت چپ همین صفحه - خبر از شکاف زمانی نسبتا عمیقی می دهد که معمولاً کمتر وبلاگی بعد از این شکاف مجدداً سرپا می شود. این که امروز و در اینجا همان وبلاگ «از دیار حبیب» قدیم و مستقر در بلاگفا احیا شده یا نه و اصلاً آیا این جسد نیمه جان به زندگی برمی گردد یا نه، سوال من هم هست و باید صبر کرد و چرخش های سیب روزگار را دید. ان شاءالله به خیر باشد. نیت اما شبیه همانی هست که بود و امید به زنده ماندن!

ب. خانه ی قدیم در بلاگفا برای خودش خوانندگانی داشت و بیا و برویی. خیلی از خوانندگان آن روزها آشنایان حقیقی بودند که این ماه ها ارتباط داشتیم و می دانند که چند ماه بعد از آخرین مطلب وبلاگ، به کربلا رفتیم و بعد از بازگشت، با بانو به خانه خودمان رفتیم و این روزها مصطفای ما هفتاد روزگی را رد کرده. بقیه حرف ها و اتفاقات و تمام شدن ارشد و رفت و آمدها و تغییرات هم چیز خاصی برای گفتن ندارد لابد. همین چند کلمه هم برای آن هایی که دور افتاده بودیم و بی خبر بودند و شاید روزی دوباره پیدایمان کنند.

ج. خدا شاهد است، از شما چه پنهان که بعد از مرحوم مغفور گودر، هیچکدام از این شبکه های اجتماعی ما را پایبند خود ندید، هرچند در همه ی آن ها کم و بیش فعالیتی داشتیم. این بازگشت هم بازگشت به اصل است و بازگشت به اصل فراتر است از همه ی ذائقه های روزگار. این ماه ها کم می نوشتم ولی هیچ وقت غافل از اهمیتش نبودم. ان شاءالله این جا جبران روزهای گذشته شود و بانی دوری روز افزون از شبکه های اجتماعی.

د. تمامی مطالب وبلاگ بلاگفا (که زمانی «بهانه های هر روز» نام داشت و بعد از آن «از دیار حبیب») به طرزی که شاید قدیم تر ها فکرش را هم نمی کردیم به لطف جناب شرکت بیان (که انصافا خدا خیرشان دهد با این امکانات خوب) به اینجا منتقل شدند و در یک موضوع مجزا روی هم تل انبار شده اند و البته بعید است دچار دسته بندی های جدید شوند. این که عنوان بعضی از مطالب قدیمی من را به یاد نوشته های آن مطلب نمی انداخت نکته ای است که در آن نشانه هایی است برای من و خود، یکی از علل باز آغاز این وبلاگ.

ه. از همه بزرگوارانی که با درج نظر در وبلاگ قبلی یا حضوری و کلامی پیگیر دوباره نویسی بنده بودند ممنونم و عذرخواه تاخیر. خصوصاً بانو که زحمت هرچه شبیه تر شدن این جا به وبلاگ سابق را کشیدند و برادر عزیزم صاد، که هربار با سوالی یا جمله ای این آتش را زنده نگه می داشتند. اندکی خرده کاری برای قالب و سایر مشخصات این جا باقی مانده که ان شاءالله طی روزهای آینده تکمیل خواهد شد. پیشاپیش معذوریم!


زیاده عرضی نیست. ان شاءالله بناست این خانه به صورت روزانه به روز شود.

مدد ز غیر تو ننگ است، یا علی (علیه السلام) مددی.

۳ نظر سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۳
امیرحسین