از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

پیامک ساعت دوازده امشب، بیش­تر از آنکه خبرش تاثیرگزار باشد - که بود - متنش مهم بود و نحوه انتقال خبرش!
به دو جا رفتم: ورزشگاه تختی، هفت سال پیش، روز و شبی که رفته بودیم برای دسته بندی اقلامی که تهرانی­ها کمک کرده بودند؛
و مهم­تر، یک سال پیش، همین روزها...

این گوشی موبایل، هرچقدر تازه­تر باشد، ولی خاطرات پیامکی یک سال قبل را در پوشه "خاطره" دارد. ایامی که متفاوت از روزهای دیگر می گذشتند. روزهایی که فکر می­کردیم و شب­هایی که با هم حرف می زدیم. حتی تاسوعا و حتی­تر عاشورا، آن هم عاشورای سال قبل!
الان که نگاه می­کنم، می­بینم انگار می­کردیم - و البته می­کنیم - که یک دقیقه بعد...

پ.ن. فرمود، جل و علی : ++

 

* این­جا هنوز عوارضی هست از نوشته­های سال پیش. شاید "هنوز خواندنی" باشند! +

۸۹/۰۹/۲۹
امیرحسین

نظرات  (۱)

به به
یادش بخیر
بنده همچنان بر نظر پارسال خود اصرار می ورزم
!!!
اما یه چیزی

فتنه ای در راه است...


مختاری!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی