پیامک ساعت دوازده امشب، بیشتر از آنکه خبرش تاثیرگزار باشد - که بود - متنش مهم بود و نحوه انتقال خبرش!
به دو جا رفتم: ورزشگاه تختی، هفت سال پیش، روز و شبی که رفته بودیم برای دسته بندی اقلامی که تهرانیها کمک کرده بودند؛
و مهمتر، یک سال پیش، همین روزها...
این گوشی موبایل، هرچقدر تازهتر باشد، ولی خاطرات پیامکی یک سال قبل را در پوشه "خاطره" دارد. ایامی که متفاوت از روزهای دیگر می گذشتند. روزهایی که فکر میکردیم و شبهایی که با هم حرف می زدیم. حتی تاسوعا و حتیتر عاشورا، آن هم عاشورای سال قبل!
الان که نگاه میکنم، میبینم انگار میکردیم - و البته میکنیم - که یک دقیقه بعد...
پ.ن. فرمود، جل و علی : ++
* اینجا هنوز عوارضی هست از نوشتههای سال پیش. شاید "هنوز خواندنی" باشند! +
۸۹/۰۹/۲۹
یادش بخیر
بنده همچنان بر نظر پارسال خود اصرار می ورزم
!!!
اما یه چیزی
فتنه ای در راه است...
مختاری!