از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

امشب فهمیدم که سرمای چند شب گذشته این خانه، نه به ابرهای آسمان ربط داشته و نه به خرابی سیستم گرمایش!
حتی اهمالی هم نبوده از رئیس ساختمان در تنظیم درجه شوفاژخانه!
لابد سرماخوردگی این چند روز هم...
...
خانه نفس زدن های کسی را کم داشته این ده روز...
و البته این دل!

 

پ.ن.
مادر، نعمتی است بزرگ
مادر، نعمتی است بزرگ
مادر، نعمتی است بزرگ
و صد البته پدر!

۸۹/۰۹/۱۴
امیرحسین

نظرات  (۳)

بی ربط نوشت:
قالبت تازه قشنگ شده.




چی بگم؟!‏
خودم اون رو بیشتر دوست داشتم!‏
گرمای خانه ام از حضور تو ست
تو که نیستی، خانه نه نور دارد، نه صفا، نه گرما...
مادر! بیا!




من البته جزء آن قدرندان های محض ام، که مادرم اگر این خط ها را بخواند، میگوید اشتباهی شده، جلوی روی مان ندیدیم از این کارها بکند یا کار خودش را طوری بکند که دل ما خوش شود و ....
خدا توفیق بدهد رضایت پدر و مادرم را به دست آورم.

سایه پدر و مادرتان بر سرتان، برای ما هم همین طور انشاءالله...


همه همین طور هستیم البته!
ان شاالله
راستی! قالب روشن مزایای زیادی دارد، دو روزی که این باشد، از این هم خوش تان میاید زیاد.
برای ما که اینطور شد...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی