از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

- شش قدم فاصله

آهنی دوست داشتنی

برای کسی مثل من که تا مدت های مدیدی فقط با دوستانش، آن هم در دوران پر شر و شور دانش آموزی سوار قطار شده باشد، تا پایان عمر فرقی نمی کند که با چه کسانی هم سفر شده است، در همان قطارها. عادت ها، همان عادت های آن دوران است. هنوز قطار راه نیفتاده لباس راحت می پوشم، دمپایی را در می آورم از ساک، کیف پتوهای قطار را زیر تخت های طبقه پایین می چپانم و تخت های طبقات بالاتر را جمع می کنم تا نور مهتابی سقفی -اگر سالم باشد البته!- مستقیم و کامل به ردیف پایین برسد. مطمئن می شوم که مثل همیشه رادیو قطار خراب است. نردبان را زیر تخت جا می دهم و ساک ها را بالای در...
قطار که راه می افتد، راه رفتن های بین کوپه ای من شروع می شود. نشیمن ندارم در هیچ کوپه ای! انگار می خواهم سرم را گرم کنم تا تاریکی هوا.
هوا که تاریک می شود، مخصوصا از ساعتی که که همه یا خوابند یا آرام در کوپه ها مشغول صحبتند و عبور و مرورها کمتر شده، پشت پنجره های واگن می ایستم و به نورهای دوردست نگاه می کنم. نگاه می کنم به آتشی که کنار کلبه ای روشن شده تا کمی اطراف آن را نور داده باشد. به این فکر می کنم که چه حسی دارد ساکن آن آلونک، تنها و آرام و دور از دغدغه های زندگی شهری در دل شب!
به کامیون های در مسیر جاده نگاه می کنم. سعی می کنم حدس بزنم الان چه گوش می دهد یا در چه فکری است.
شاید همه این ها برای این است که آرام تر شوم. مسیر طولانی است و شوق رسیدن به مقصد فراوان...
گاه گاهی در کوپه دراز می کشم تا نماز صبح. خواب بعد نماز معمولا اجتناب ناپذیر است با توجه به بیداری شب و برنامه های فردا.
چند دقیقه یک بار بلند می شوم. منتظر صدای مسئول واگنم. دوست دارم او بیدارم کند و بگوید: "ملافه هاتونو بدید! رسیدیم!" جالب است که همیشه نیم ساعت تا مقصد مانده و این نیم ساعت یک ساعت و نیم طول می کشد، همیشه...

ادامه دارد اگر اجازه دهند...
هفت قدم فاصله - تا راه آهنی

۸۹/۰۷/۲۱
امیرحسین

نظرات  (۲)

خوب میکشد سفرنامه تان...
خط آخر که رسیدم، منتظر بقیه بودم که دیدم ادامه دارد...
خوب بود.. هم روایت هم حس ش؛ خصوص برای کسی که تجربه این سفر را داشته باشد...
تا حالا سفر با قطار رو تجربه نکردم ولی با بند اول این پست دیگه می تونم همون اولین بار مثل یه حرفه ای عمل کنم .




ان شاالله زیارت قسمتون شه با قطار
یک تیر و هزاران نشان!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی