از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

سال قبل، من و مصطفی تمام این روزها با هم بودیم، درگیر مشغول. صبح تا ظهر درگیر نامه و جلسه و ... بودیم. ظهر تا عصر با جلسات داخلی مشغول بودیم و شب­ها در فضای مجتمع برنامه می­ریختیم برای فردا! این وسط بعضی وقت­ها هزار کیلومتر می­کوبیدیم تا شرق و می­گشتیم روستاها را و جلسه می­گذاشتیم و بحث می­کردیم و دوباره برمی­گشتیم هزار کیلومتر سرجای اول! یک باری هم در بازگشت، پابوس مشرف شدیم و ...
دیروز که مصطفی را تا فرودگاه رساندم، تمام مسیر به آن روزها فکر می­کردم. حالا، دیروز مصطفی به پابوس ختم­المرسلین رفت و طوف حرم؛ و من ماندم و یک بغل کم توفیقی و التماس دعا و یک خاور کار روی زمین مانده تا 20 روز آینده! سفرت به خیر و زیارتت قبول و سعیت مشکور، معاونت مخلص همه امور بر زمین مانده مسافرت جهادی!

پ.ن. این­ها را اینجا نوشتم، که اگر مصطفی بود هم زیاد اهل وبگردی نبود!

۸۹/۱۲/۰۶
امیرحسین

نظرات  (۴)

آهــــــــــــــــ
خدا توفیق دهد

و سخت مشتاق به 2 سال و 20 روز دیگر که شاید من هم باشم!


دعا کنید ما هم باشیم!
سلام
ممنونم
اما یک سوال دارم جناب اگر کمکم کنید ممنون تر میشم.شما از کجا متوجه شدید؟منظورم اینه شما هم از دوستان رادیو معارف هستید؟
حقیقتا یه خاطر ندارم وبلاگ شما رو از کجا ÷یدا کردم اما اینحا ارامش بخشه برام..
هروقت نهج میخوانم دعا گویتان هستم....
یا علی


سلام
لطف دارید. پس دعا بیشتر کنید رفتید پابوس!
تو وبلاگ خودتون جواب دادم!
معاونت مخلص همه امور بر زمین مانده مسافرت جهادی!
!!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی