از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

کلیشه ای شده این روزها پیامک ها

دلم گرفته ز متنش: «به یادتان هستم»...


پ.ن. دیشب در دل هیئت که مداح، شعری که بناست امشب در نجف و برای مسیر پیاده بخواند، می خواند و تمرین می کرد، فهمیدم چه قـــــدر کم گذاشتم... شب و روز و لحظه به لحظه برای کربلایی شدن و کربلایی بودن کم گذاشتم، این ها به کنار، چه قدر برای همین رفتن و لااقل نرسیدن هم کم گذاشتم، با بهانه های بی خود و بی جهت که معنی اش می شود خودِ خودِ بی توفیقی!  هرقدر هم که سید برایم از شرایط خاص خودم و خانواده و مصطفا و زمین و زمان بگوید. انا اعلم بنفسی من غیری...

مهم تر از خود نرفتن، نخواستن است. نخواستم؟ یعنی نخواستم؟ ...


* عشق جنون می طلبد مرد کیست؟

۹۳/۰۹/۱۷
امیرحسین

رزق

کربلا

نظرات  (۳)

این شعره چه خوبه
کاملش موجوده؟
به درد هفته شهدا میخوره!
پاسخ:
بیت داخل متن دیگه؟ یا عنوان و پ ن؟

بهش نمیاد غزل کامل باشه ولی اگه به کارت میاد از این شعرهای با این مضمون زیاده این ایام. برسونم بهت
دوستانم شهید گمنامند
نام من شد بسیجی فعال!
پاسخ:
شما که یه پا شهید زنده ای برای خودت :)
مهم تر از «نرفتن»
«نخواستن»
است.

حق!
پاسخ:
زخم دگر بزن به دل، مرهم اگر نمی نهی! 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی