از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

دیشب برای دومین بار با مصطفا و بانو سینما رفتیم، برای بار دوم هم همان شیار 143 را دیدیم. به گمانم اولین بار بود که یک فیلم را دو بار در سینما می دیدم! این کار نه به خاطر افزایش فروش یک فیلم به اصطلاح ارزشی و بر مبانی دفاع مقدس بود، نه کشف زوایای مشهود و نه چیز دیگر. مادر دوست داشتند فیلم را ببینند و ترسیدم از این که بار اول بدون خبر دادن به حضرتشان رفته ایم سر سوزنی برای لحظه ای ناراحت شده باشند. همین! برای همین هدف حاضرم صد بار دیگر هم بروم...


پ.ن.1. البته هدف افزایش فروش محقق شد الحمدلله و مشکلی ندارم! هدف دقیق تر دیدن هم محقق شد، خصوصا که هر بار در بخش هایی از فیلم مشغول مصطفا بودم.

پ.ن.2. مادر با تمام فیلم گریست... چرا باید همه ی وسایل زندگی الفت، شبیه همان هایی باشد که یک مادر شهید دیگر هم در منزل داشت؟ پشتی و لحاف و ... خانه ی مادربزرگ...

پ.ن.3. دیوانه ی صحنه ی شکستن و سیگار گیراندن سیدعلی روی تپه های عملیاتی ام.

۹۳/۰۹/۰۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی