از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

روزهایی هست که به مشکلی می رسی که از همه ناامید می شوی.
وقتی که مطمئن می شوی که هیچ کسِ هیچ کس نمی تواند کاری برایت بکند، جز خودِ خدا.
کارَت می شود التماس دعا گفتن و قدم زدن و ذکر؛
مثل این روزهای من...


انگار باید به جایی برسی که بگویی: متی نصرالله؟ تا بشنوی: ألا إن نصرالله قریب... (+)

۹۰/۰۵/۱۱
امیرحسین

نظرات  (۵)

باز شوند گره ها به حق این شب ها




یعنی میشه...؟
ان شاء الرحمن!
سلام
حسبنا الله
خدا ما را کافیست.
التماس دعا بگو ولی خودت هم بخواه.
ان شاء الله به حق همین شب های عزیز نتیجه اش را میگیری.
یا علی




سلام محمد! دلمون تنگ شده. نپزی اونجا :دی
ممنون
ان شاءالله...
ذیل عنوان یاد مبارزات دوران پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در صفین

وَ لَقَدْ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا یَزِیدُنَا ذَلِکَ إِلَّا إِیمَاناً وَ تَسْلِیماً وَ مُضِیّاً عَلَى‏ اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِی جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ کَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَالْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا یَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَیْنِ یَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَیُّهُمَا یَسْقِی صَاحِبَهُ کَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْکَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَیْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِیاً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ وَ لَعَمْرِی لَوْ کُنَّا نَأْتِی مَا أَتَیْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّینِ عَمُودٌ وَ لَااخْضَرَّ لِلْإِیمَانِ عُودٌ وَایْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَماً وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَماً.

توضیحات: (برخى این خطبه را به آغاز سال 37 هجرى نسبت به تحرکات معاویه در بصره، و برخى در یکى از روزهاى جنگ صفین نسبت مى ‏دهند).

در رکاب پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم بودیم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود جنگ مى ‏کردیم، که این مبارزه برایمان و تسلیم ما مى ‏افزود، و ما را در جاده وسیع حق و صبر و بردبارى برابر ناگواری ها و جهاد و کوشش برابر دشمن، ثابت قدم مى ‏ساخت.

گاهى یک نفر از ما و دیگرى از دشمنان ما، مانند دو پهلوان نبرد مى ‏کردند، و هر کدام مى ‏خواست کار دیگرى را بسازد و جام مرگ را به دیگرى بنوشاند، گاهى ما بر دشمن پیروز مى ‏شدیم و زمانى دشمن بر ما غلبه مى ‏کرد.

پس آن گاه که خدا، راستى و اخلاص ما را دید، خوارى و ذلت را بر دشمنان ما نازل و پیروزى را به ما عنایت فرمود، تا آن جا که اسلام استحکام یافته فراگیر شد و در سرزمین ‏هاى پهناورى نفوذ کرد.

به جانم سوگند! اگر ما در مبارزه مثل شما بودیم هرگز پایه ‏اى براى دین استوار نمى ‏ماند، و شاخه‏اى از درخت ایمان سبز نمى ‏گردید. به خدا سوگند، شما هم اکنون از سینه شتر خون مى ‏دوشید و سرانجامى جز پشیمانى ندارید.




به به...
سلام
دل من هم تنگ شده برای دوستان!
سلام به همگی برسون
حسن حسین محسن امیرعلی علی شهاب ابوالفضل جامد و بقیه بچه ها رو سلام برسون.
یا علی




سلام
آقایی!
شما هم برسون.
میگفت: "هروقت ناامید از همه جا شدی، بدون که کارِ ت درست میشه.
حدیث داره: به عزت و جلال خودم قسم، قطع میکنم امیدِ بنده ای رو که به غیرِ از من امید بسته.
امیدومون اگه گوشه دل مون به کسی باشه که کارمون رو درست کنه، درست نمیشه و حاجت مون برآورده نمیشه."

از اینجا میتونید لینک دانلود صداش هم بردارید، با صدای خودش دلنشین تره
https://www.google.com/reader/item/tag:google.com,2005:reader/item/1a967353058c6d38




خدا بیامرزه حاج آقا رو
دلم تنگ شد براشون یه دفعه!
دعا کنید ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی