از دیار حبیب

از دیار حبیب
از دیار حبیب

بایگانی وبلاگ، فاصله ای نسبتا طولانی را نشان می دهد از اردیبهشت 91 تا آبان 93. روزی که بعد این همه ماه ننوشتن، از آن همه شبکه اجتماعی، به خانه برگشتم، با کلی تغییر؛ که من از دیار حبیب م نه از بلاد غریب...

یک سال پیش، به حساب سال های قمری، چنین شبی در تب و تاب حرم بودم و مشغول آماده شدن. الحمدلله کم سفر نرفته ام این سال ها؛ ولی آن شب، شب دیگری بود! هنوز دست نوشته های آن شب را که می خوانم دلم تنگ می شود برای آن روزها، برای آن شب های خودم...
فردا صبح برای بدرقه دوستانی به ترمینال خواهم رفت که دوست داشتم همسفرشان باشم. اتفاقی که این تابستان سه بار دیگر هم خواهد افتاد! چهار بار به مقصد نرسیدم در این تابستان...

این روزها دو راه دارم! التفات به پیامک های خداحافظی و پست های وبلاگ و ایمیل ها و ... نکنم، شب نیمه شعبان که می شود یادِ یک سال پیش و حرم ارباب نباشم، یاد احساس خانه ی پدریِ حرم نجف نباشم، فراموش کنم ابهت حرم سقا را، حرم حضرت مسلم را به یاد نیاورم، زیبایی های حرم کاظمین و سامرا و سرداب و ... را با خودم دوره نکنم و در خیالم چنگ نزنم به ضریح حبیب بن مظاهر و به ظاهر زنده بمانم!
یا نگاه کنم به اطرافیانم، پیامک ها را یک به یک جواب بدهم و التماس دعا حواله کنم، به بدرقه دوستانم بروم و ذره ذره آب شوم...آب... شاید از نو ساخته شدم!

 
پ.ن. حالا که تا دیار تو ما را نمی برند / ما قلبمان شکست...حرم را بیاورید...
پ.ن. خصوصی!. التماست می کنم برای دعا... التماس!

۹۰/۰۴/۱۹
امیرحسین

نظرات  (۱)

سلام
من هم دلم هوایی است نمی دانم یا کدامین بال سوخته پرواز کنم.
یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی